کلیدهای بهشتی
کلیدهای بهشتی

کلیدهای بهشتی

مذهبی

برخی کرامات حضرت علی (ع)

در روز جنگ خیبر پس از آنکه مرحب خیبری(مرحب بن حارث یهودی،مردی بلندقامت، عظیم الجثه و بسیار شجاع) به دست امیرالمونین دو نیم شد و بر زمین افتاد جبرائیل در حالی که خنده تعجب بر لب داشت بر پیامبر فرود آمد و....... 

ادامه مطلب ...

به این نحو حضرت حجت دعایم کرد

مرحم آیت الله العظمى نجفى مرعشى - رحمه الله علیه - مى فرماید: در اقامتم در سامراء شبهاى را در سرداب مقدس بیتوته کردم، آن هم شبهاى زمستانى.
در یکى از شبها آخر شب، صداى پایى شنیدم با اینکه درب سرداب بسته بود و قفل بود، ترسیدم، زیرا عده اى از دشمنان اهلبیت (علیه السلام) به دنبال کشتن من بود، شمعى که همراه داشتم نیز خاموش شده بود.
ناگاه صداى دلربائى شنیدم که به این نحو سلام کرد: سلام علیکم یا سید و نام مرا برد.
جواب دادم: شما کیستید؟ فرمود: یکى از بنى اعمام تو.  ادامه مطلب ...

دعاى مجرب

حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود که هر که هر روز صد مرتبه بگوید: لا اله الا الملک الحق المبین.
یعنى! معبودى نیست جز خداى پادشاه بر حق آشکار کننده.
از فقر و وحشت قبر در امان است و توانگرى به او روى آورد و درهاى بهشت به روى او گشوده شود و حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند که هر که هر روز 7 مرتبه بگوید:الحمد لله على کل نعمته کانت اوهى کائنه.
سپاس هر خداى را بر هر نعمتى که به من پیش از این داد یا بعد از این مى دهد.
اداى شکر نعمتهاى گذشته و آینده را کرده است.

شامل دعاى حضرت حجت شد

على بن بابویه عریضه ئى به حضور حضرت صاحب الامر امام دوازدهم (علیه السلام) نوشت و به وسیله حسین بن روح که نائب خاص حضرت بود تقدیم کرد در آن نامه نوشته بود حضرت دعا کنند که خداوند فرزند به او عطا کند.
پس امام در جواب نامه نوشتند، ما دعا کردیم از براى تو خداوند به این زودى دو نفر فرزند نیکوکار به تو عنایت خواهد کرد، یکى را محمد نام گذار و دیگرى را حسین.
و از حسین نسل بسیار از محدثین به هم رسید.
و محمد فخر مى کرد که به دعاى حضرت صاحب الامر به دنیا آمد و استادان او را تحسین مى کردند و مى گفتند، سزاوار است کسى که به دعاى حضرت حجت به هم رسیده چنین باشد.

آیا آخر مرا به آتش مى سوزانى

از اصمعى غلام حضرت زین العابدین (علیه السلام) نقل شده است: شبى در ((مسجد الحرام)) صداى ناله جانگذارى به گوشم رسید.
نزدیک در ((حجر اسماعیل)) رفتم در آنجا آقائى را دیدم که پرده کعبه را چنگ زده و راز و نیاز مى کرد.
او فرمود: ((اى کسى که در تاریکى ها دعاى بیچارگان را پاسخ مى فرمائى، میهمانان تو اطراف خانه ات خوابیده اند، اما تنها تو اى خداى قیوم ، هرگز نمى خوابى...))صدایش گرفت و گوئى لبانش دیگر قادر به تکلم نشد، روى زمین افتاد و چند لحظه بى حرکت ماند.  ادامه مطلب ...