گروهى در قیامت حیوانهاى مختلفى هستند

از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده وقتى که معاذ از معنى این آیه: یوم ینفخ فى الصور فتاتون افواجا(1) در روز قیامت که صور دمیده مى شود دسته دسته مى آیید.
پرسید یعنى چه؟ حضرت فرمود:
اى معاذ مطلب بزرگى را پرسش نمودى. پس اشک در چشم مبارک حضرت حلقه زد و فرمود:
امت من در روز قیامت ده گروه مى شوند که البته خداوند این ده گروه را از جمله مسلمین جدا مى کند و صورتشان را تغییر مى دهد:
عده اى به شکل میمون.  ادامه مطلب ...

خداوند بر هر کارى قادر است

در سوره بقره خداى تعالى داستان عزیر را ذکر مى فرماید: که خلاصه آیات و شان نزول و تفسیر آن این است که:
عزیر از جمله پیغمبران بنى اسرائیل و حافظ تمام تورات بود و در بیت المقدس معلم و پیشواى یهودیان بود. وقتى با الاغش سفر مى کرد، مقدارى نان و انگور همراه داشت. به قریه اى رسید که سالیان پیش اهل آن هلاک شده بودند و جز استخوانهاى پوسیده از ایشان باقى نمانده بود. عزیر از روى حیرت و تعجب نگاهى به این استخوان ها کرد و گفت:
خدا این استخوان هاى پوسیده و ریسیده شده را چطور دو مرتبه زنده مى فرماید. البته از روى شگفتى و استعجاب بود نه اینکه منکر قیامت و بعث شده باشد.  ادامه مطلب ...

این هم فضل خداوند است

روایت شده که در بنى اسرائیل عابدى بود. خداوند به داوود (علیه السلام) وحى فرمود: این عابد ریاکار است. وقتى که مرد حضرت داوود علیه السلام به تشییع جنازه اش نرفت، اما دیگران رفتند و چهل نفر بر او نماز خواندند و گفتند: پروردگارا ما جز نیکى از او سراغ نداریم و تو به او داناترى، پس ‍ بیامرز او را.
اللهم انا لانعلم منه الا خیرا و انت اعلم به منا فاغفر له
چون او را غسل دادند چهل نفر دیگر آمدند و همینطور گفتند: چون از باطنش خبر نداشتند.
به حضرت داوود (علیه السلام) وحى رسید که چرا تو بر او نماز نگزاردى؟  ادامه مطلب ...

بدن تازه

قبر شریف مرحوم کلینى رحمه الله علیه صاحب کافى در بغداد، سر پل قرار دارد وقتى یکى از حکام جور به فکر افتاد که قبر حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) را خراب کند، تا کسى به زیارت کاظمین نرود، وزیرش که در باطن شیعه بود، متحیر ماند چه کند نمى تواند حرفى بزند، چون اگر بفهمند شیعه است جانش در خطر است، همینطور که مى آمدند، سر پل رسیدند وزیر گفت:  ادامه مطلب ...

من صاحب جنازه ام که دیدى

شیخ محمود عراقى از مرحوم نراقى نقل مى کند که فرمود: در اوقات مجاورت در نجف اشرف، قحطى عجیبى پیش آمد، یک روز از خانه بیرون آمدم، درحالیکه همه بچه هایم گرسنه بودند، و صداى ناله هایشان بلند بود، براى رفع این هم بوسیله زیارت اموات به وادى السلام رفتم، دیدم جنازه اى را آوردند، به من گفتند: تو هم بیا، ما آمده ایم این را به ارواح اینجا ملحق کنیم.  ادامه مطلب ...