آقاى ((توماس پن )) در بین اعضاى باشگاه سوارکارى لیورپول ، یکى از معروف ترین کسانى بود که در مسابقات شرطبندى اسب دوانى شرکت مى کرد. ادامه مطلب ...
حسن در تفسیر خود آورده که مردى از یاران رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) روزى از خانه خویش بیرون شد، در راه دختر زیباروى دید که لباسى زیبا به تن داشت و به کنار دیوارى نشسته بود، وى که از دیدن این منظره خوشش آمده بود کنار دختر نشست . دختر از جاى برخاست و رفت . ادامه مطلب ...
((تاکور خان )) اهل بنگلادش ، از جمله آدمهایى بود که تقریبا به یقین مى توان گفت در زندگیش ، هیچ کس او را دوست نداشت .
((تاکور خان )) که از لحاظ مالى وضع بسیار خوبى داشت ، على رغم استطاعت مالى حاضر به کمک کردن به هیچ کس نبود. او نه تنها به هیچ یک از دوستانش اجازه نمى داد از او توقع مالى داشته باشند، بلکه طورى رفتار کرده بود که حتى افراد خانواده اش (اعم از زن و بچه و پدر و مادر و خواهر و برادر) هم حسرت گرفتن یک سکه از دست او را به دل داشته باشند.
ادامه مطلب ...
حسین مکى در کتاب تاریخ بیست ساله ایران مى نویسد: اینک اجازه بدهید براى تسکین خاطر خوانندگان ، یک حکایت برایتان نقل کنم تا از کار روزگار عبرت گیرید: ادامه مطلب ...
جان محمد خان فرمانده لشکر شرق و مردى قسى القلب بود و در دوران فرماندهى خود مرتکب فجایعى گردید، از آن جمله به عنوان سرکشى به بجنورد رفت و به خانه سردار معزز بجنوردى رییس ایل شادلو وارد شد و به عنوان مهمان از او پذیرایى شایانى به عمل آمد و هدایایى از جمله تسبیح هاى معروف و قیمتى به او اهداء گردید. ادامه مطلب ...