ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
على بن حمزه روایت مى کند که سالى در خدمت امام جعفر الصادق (علیه السلام) به حج رفته بودم، در راه به سایه درخت خرمائى منزل کردیم، آن حضرت لب مبارک به دعا حرکت داد، چیزى فرمود که آن را نفهمیدم، بعد از آن فرمود: یا نخله اطعمنا مما جعل الله فیک من ررق الله عبده - یعنى: اى درخت خرما ما را خرما بچشان از آنچه حق تعالى از رزق در تو خلق کرده پس دیدم که آن نخله خشکیده، سبز شد و برگهایى بر او ظاهر گردید، و رطب داد، شاخها به جانب حضرت مایل گردید، آن حضرت مرا امر فرمود، که پیش رو بسم الله بگو آنچه میل دارى بخور، پیش آمدم رطب ها را دیدم در کمال لطافت و جلالت که هرگز رطب به آن خوبى نخورده بودم، اتفاقا عربى در آنجا حاضر بود و گفت: من در عمر خود از هیچکس چنین سحرى ندیده بودم، آن حضرت فرمود: ما وارث علم و نبوت هستیم کهانت و سحر به ما نسبت ندارد، حق تعالى را مى خوانیم و دعا مى کنیم اجابت مى فرماید، اگر خواهى دعا کنم که خدا تو را سگى کند که چون به خانه خود روى و فریاد کنى اهل تو تو را نشناسند، عرب از کمال جهلى که داشت گفت: بلى، پس آن حضرت دعا کردند، چون نظر کردم دیدم که عرب به صورت سگى شده است و ساعتى به حضرت نگاه کرد پس راه خانه خود گرفت، آن حضرت فرمود از عقبش بر ببین چه واقع مى شود، من از پشت سرش رفتم و دیدم که به خانه رفت و به اهل خانه ملایمت بسیار مى کرد و اهلش ضرب چوب و سنگ آن را از خانه بیرون کردند، پس به خدمت آن حضرت آمده کیفیت احوال عرب را به حضرت عرض کردم در این اثناء دیدم سگ حاضر شد و اشک بر صورتش جارى گشته، اظطراب بسیار مى کرد و در خاک مى غلطید و فریاد مى کرد، چون حضرت حال اورا مشاهده نمود، از کمال رافت بر او ترحم فرمودند و دعا کردند عرب به صورت اول عدو کرد.
حضرت به او فرمودندحالا دانستى که اهل بیت پیغمبر ساحر و کاهن نیستند بلکه هادى راه حق و خلفاى مطلقند.
عرض کرد یابن رسول الله ایمان آوردم به آنچه هزار هزار بار.