ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
این داستان توسط حضرت آیت الله العظمى میلانى (ره ) نقل شده است .
دو برادر سید تبریزى بودند که یکى از آن دو، روحانى و دیگرى بازارى بود. هر دو مستطیع شدند و امکان تشرف به مکه برایشان فراهم شد. برادر بازارى گفت : ((به خواست خدا امسال باید برویم خانه خدا را زیارت کنیم )) اما دیگرى گفت : ((من امسال آمادگى و فرصت ندارم ، از سوى دیگر محرم نزدیک است و من به مجالس متعددى دعوت شده ام ، شما برو ان شاءالله من هم سال آینده مى روم )).
برادر کاسب اصرار کرد، آیه و حدیث خواند اما اثرى نبخشید، به همین جهت خودش رفت و برادر روحانى او پس از چند ماه از دنیا رفت و حج به گردنش ماند. برادر کاسب نسبت به او بسیار تاءسف خورد و همواره در این اندیشه بود که آیا او گرفتار عذاب است یا اینکه مورد بخشایش قرار گرفته است ؟
یک شب او را در خواب دید که در باغ زیبایى با وضعیت مطلوب و پسندیده اى زندگى مى کند و به برادرش گفت : ((نگران من نباش ، زیرا من از نجات یافتگان هستم )).
پرسید: چطور مورد لطف قرار گرفتى ؟
پاسخ داد: پس از مرگ ، مرا پاى حساب بردند و به جرم ترک فریضه حج در یک نقطه تاریک و وحشتناک و بدبو زندانى ساختند و دچار کیفر کردار شدم . زیر فشار عذاب طاقت فرسا، دست توسل به سوى مادرم حضرت فاطمه (علیها السلام ) گشودم و گفتم : مادر جان ! درست است که من فریضه اى را ترک نموده ام ، اما من عمرى از حسین عزیزت سخن گفته ام ، شما مرا نجات بدهید. و پس از این توسل خالصانه در زندان گشوده شده و گفتند: مادرت فاطمه (علیها السلام ) تو را خواسته است . مرا نزد مادرم بردند و او از امیر مؤمنان (علیه السلام ) درخواست کرد که مرا ببخشاید و نجاتم را از خدا بخواهد. اما امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: دختر گرامى پیامبر! ایشان بارها روى منبر به مردم گفته است که اگر کسى فریضه حج را در صورت امکان و توان ترک کند، به هنگام مرگ به او گفته مى شود: یهودى یا نصرانى یا مجوسى بمیر! اکنون او خودش ترک کرده است ! من چه کنم ؟!
مادرم فرمود: راهى براى نجات او بیابید.
امیرالمؤمنین على (علیه السلام) فرمود: تنها یک راه به نظر مى رسد که خدا او را ببخشاید و آن این است که از فرزندت مهدى (علیه السلام) بخواهى امسال به نیابت از او حج کند و مادرم چنین کرد و فرزندش مهدى (علیه السلام) پذیرفت و من نجات یافتم ، و آن گاه مرا به این باغ زیبا و پر طراوت آوردند(89).