کیفر خیانت

شیرفروشى ، آب در میان شیر مى ریخت و به عنوان شیر خالص به مردم مى فروخت ، روزى سیل آمد و همه گوسفندان او را برد و به هلاکت رساند.  
شیرفروش از این پیشامد بسیار ناراحت شد و به گریه افتاد، در حالى که خودش به گناه خود اقرار کرده ، مى گفت : ((این آب هاى اندک را در میان شیر ریختم و فروختم و کم کم جمع شد و به صورت سیل درآمد و گوسفندهایم را برد)). شاعر به این مناسبت گوید:

داشت شبان رمه در کوهسارپیر و جوان گشته از او شیرخوار
شیر که از بز به سبو ریختىآب در آن شیر بیامیختى
روزى از آن کوه به صحراى خاکسیل بیامد رمه را برد پاک
خواجه چو با غم شد و آزار، جفتکارشناسیش در این باب گفت
کاین همه آب تو که در شیر بودسیل شد و آن رمه را در ربود
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.