ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
گویند روباهى متکبر و خودخواه بود، چند پر طاووس در حادثه اى بر تنش فرو ریخت ، پیکر زشت خود را با آن پرها بیاراست ، وقتى که زیبایى ظاهرى خود را دید، زشتى پیکرش را فراموش کرد و از هم نوعان خود جدا گردید و به جمع طاووس ها پیوست .
وقتى که طاووس ها آن چهره ناساز و زشت را دیدند، با منقارهاى خود آن پرها را از پیکر روباه کندند و روباه را از خود دور ساختند.
روباه غرق اندوه شد و به سوى هم نوعانش شتافت ، روباهان نیز از او دورى کردند.
یکى از روباهان گفت : اگر آنچه داشتى به آن قناعت مى کردى ، نه نیش منقار طاووس ها را مى دیدى و نه نفرت روباهان را(65).